میبینی، اشکام دمبهدمه
تا میگم یا حسین، این دل تو حرمه
میباره، باز چشمام به هوات
تا میافته نگام، به موجای فرات
تشنۀ آب فراتم ای اجل مهلت بده باز
تا باز تو راه حرم تشنه بشم با سوز و گداز
خشکیده لبا، چشما شده خیس
آقا اسم منم بنویس
«حسین، آرام جانم؛ حسین، روح و روانم»