شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مناجات (آواز افشاری)

جانا همه عالم را جویای تو می‌بینم
مرغان سحرخوان را گویای تو می‌بینم

در هر صدفی لؤلؤ گر هست من آن‌ها را
از لجّۀ احسان اعطای تو می‌بینم

هر میوه ز هر شاخی در باغ چو می‌روید
آن‌ها همه از صنع زیبای تو می‌بینم

هر سر که چو گویی شد چوگان محبت را
چون می‌نگرم در او غوغای تو می‌بینم

مخلص