دیدی که تنها شدم
چقدر بابا، از تو خیمهها
پیش من اومدی، جانم علی لالا
رو دستم میگیرم
تو رو شاید بلرزه قلبشون
میدونم ندارن
این مردم از رحم و حیا نشون
نامه دادن اینا، گفتن بیا
اما آبو به روم، بستن حالا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از گریههای تو هم
میترسیدن، تا تو رو دیدن
لرزید دل همه، اما جواب میدن
با طعنه، با خنده
به اشک و گریهها جواب میدن
با تیر سهشعبه
به بچههای تشنه آب میدن
حالا عزیز من، آروم بخواب
لالا عزیز من، آروم بخواب