امید حرم

روی شونه‌هاش مشک آبه
اما داغ دلش بی‌حسابه
به فکر لبای امام و
بی‌قراری طفل ربابه
می‌بینه یه لشکر حرامی، روبروشه
دلش مثل اهل حرم غرق در التهابه

از هر طرف که، رفت سمت خیمه
راهش رو بستن کوفیا
گفتن نباید هر جوری که هست
آب برسه به خیمه‌ها
ای وای اباالفضل

«امید حرم یا اباالفضل»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلا تو حرم بی‌قراره
از غم سقا آروم نداره
یکی اومده با سه‌شعبه
داغی باز روی دل‌ها بذاره
هدف می‌گیره با خباثت، مشک آبو
حالا چشمای مشکِ سقا داره خون می‌باره

کیه بدونه، این مشک آب، نه
این آبروی ساقی بود
آبی که می‌ریخت، امید طفلان
تنها امید باقی بود
ای وای اباالفضل

«امید حرم یا اباالفضل»