شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اُنظُر اِلینا

غروبا که چشم افق خونباره
حال من از غم تو دیدن داره
همه‌ش می‌گم که لحظۀ دیداره

خورشید من رفتی سفر، تو آسمونی غرق خون
معراج تو رو نیزه بود، اِنّا الیه راجعون

رو نیزه‌ها رفتی، سوی عرش خدا
بعد از تو ما موندیم، با شام بی‌وفا
اُنظُر اِلینا یا شهید الشهدا

«سیدنا المظلوم، شهید الشهدا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادم نرفته آخرین باری که
گفتی شب فراق ما نزدیکه
رفتید و این دنیا چقدر تاریکه

ماه شبای روشنم، رفت و شبم شد بی‌سحر
خبر اومد از علقمه، ای وای شد شق القمر

جای اباالفضلم، می‌دونی خالی بود
غروب عاشورا، توی آتیش و دود
گل‌های یاس تو، همه شدن کبود

«سیدنا المظلوم، شهید الشهدا»