مشامم پر است از نسیمت
تو از عرش نیزه میآیی
به دیدار طفل یتیمت
پدرجان پدرجان
میآیی که مرهم به داغم باشی
در این شام تیره چراغم باشی
به ویرانه بابا خوش آمدی
دیر آمدی اما خوش آمدی
«مَنِ الّذی اَیتَمنی حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لبانت چرا لالهگون است
چرا ابروی تو شکسته
چرا موی تو غرق خون است
پدرجان پدرجان
شکستم من از انتظارت بابا
الهی بمیرم کنارت بابا
ای پایان چشم انتظاریام
ای تسکین دلبیقراریام
«مَنِ الّذی اَیتَمنی حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرت را به دامان گرفتم
اگر چه پر از زخم و دردم
به اعجاز تو جان گرفتم
پدرجان پدر جان
بخوابان مرا روی پایت امشب
که چون مادرت گشتهام جان بر لب
ای تعبیر رؤیای خوب من
آغوشت کو بابای خوب من؟
«مَنِ الّذی اَیتَمنی حسین»