بانی روضه خود بیبی اُم البنینه
عباسش امشب این اشکا رو داره میبینه
توی روضه یه وقت، کم نذاری براش
با ابوفاضله، اجر گریهکناش
بیاد اونکه حاجت داره، هر کسی که گرفتاره
دوای همۀ دردا، یه نگاه علمداره
«ابوفاضل یا عباس»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بانی روضه خود بیبی اُم البنینه
این روضه برپاست غروبا تو خاک مدینه
آخه خاک بقیع، پُرِ داغه هنوز
آخه صحن و سراش، بیچراغه هنوز
میرسه هنوز از این خاک، سوز نالههای زهرا
خاک غمزدۀ اینجا، داره نالۀ وا اُمّا
«وا اُمّا، وا اُمّا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بانی روضه خود بیبی اُم البنینه
روضهخون میشه اما گریههای سکینه
روضهخونه هنوز، اشک چشم رباب
آتیشش میزنه، حتی دیدن آب
تا یکی میگه از سقا، میشه چشما مثه دریا
چطوری بگن افتاده، آسمون به روی خاکا
«واویلا، واویلا»