شدم شهید کربلای تو
مثل علی اکبر فدای تو
سرم رو گذاشتم رو پای تو
عموجونم
بالا سرم نشستی اینه سعادت من
احلی من العسل شد حالا شهادت من
اسم بابامو زدم فریاد رجز خوندم عموجون
زنده شد یاد بابام حسن دوباره توی میدون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روی خاکا با صورت افتادم
بیا که غریبونه جون دادم
تو هلهله گم میشه فریادم
عموجونم
زیر بارون نیزه میاد صدای تکبیر
ببین چه قد کشیدم به لطف تیغ و شمشیر
نعل مرکب و بارون سنگ نصیب این یتیمه
شد برام معنی دیگه حالا بلایی که عظیمه