شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

بِعَلی بِعَلی

از لطف خودت می‌دونم، خیری اگه شامل حالم می‌شه
از چشم خودم می‌بینم، هرچی بلا وِزر و وَبالم می‌شه
من چوب بدی‌مو خوردم، عمریه از دست خودم عاصی‌ام
اشکای چشمام می‌باره، با دل سنگم بازم احساسی‌ام

تو این هجوم غم، تو این همه بلا، تنها تویی پناهم
بیا و رحمی کن، خدا خدا خدا، بگذر از اشتباهم

می‌شه از بار غصه‌ها کم، می‌شه قلب منم یه حرم
بِعَلی بِعَلی که بگم، الهی یا الهی

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاَء»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقده از تو دورم که، انگاری به چشم تو ناآشنام
بار گناهم سنگینه، واسه همین بالا نمی‌ره دعام
خواهش هر روزم اینه، حال خوش و اشک زلالی بده
کنج قفس شد زندونم، واسه پریدن پر و بالی بده

پر از سیاهی‌ام، شدم به غم دچار، قلبی نمونده واسه‌م
بارون رحمتو، روی سرم ببار، این شده التماسم

پر جرمم و غرق خطا، ندارم چیزی غیر دعا
نگیر اینو ازم ای خدا، الهی یا الهی

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاء»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غصه گرفته دنیامو، تاریکه تاریکه و بی‌روزنه
حس جدا موندن از تو، آره منو داره زمین می‌‌زنه
عمری صدام کردی اما، چی شده به لطف تو بی‌اعتنام
درگیر کار دنیامم، خالی شده از تو همه لحظه‌هام

با اینکه توبه هم، برام فراهمه، این همه از تو دورم
از این جهنمی، که دور تا دورمه، کاش که بدی عبورم

ندونم‌کاریامو ببخش، تو بیا و گنامو ببخش
می‌شنوی تو صدامو ببخش، الهی یا الهی

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَم»