حقِ پدری

نکنه عمو، قابل نیستم فدایی بشم
من هم کرببلایی بشم، ای نعم الامیر

بی‌طاقتم و، به دست و پات بوسه می‌زنم
قربونی راه تو منم، منو بپذیر

تویی که داری حقِّ پدری
چه جوری ببینم بی‌یاوری
ببین دلم شده خون

واسه شهادت مِنَّت می‌کشم
بذار مثه اکبر راهی بشم
بذار برم عموجون

«عمو حسین، عمو حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترسی ندارم، از لشکری که روبرومه
الگوی من خود عمومه، تُو جنگیدنم

من که پسرِ پهلوون جنگ جملم
تشنه‌کامِ شهد عسلم، ابن الحسنم

اسم بابامو زنده می‌کنم
دشمنو سرافکنده می‌کنم
ببین دلاوریمو

خنده رو لب عمه می‌شینه
وقتی که داره از دور می‌بینه
نبرد حیدریمو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می‌بینی حالا، قاسمت قد کشیده عمو
تُو موج خون می‌گیره وضو، تُو موج بلا

بلای عظیم، یعنی قاسم زیر دست و پا
تُو هلهله می‌زنه صدا، که عمو بیا

بیا دوباره بالای سرم
قیامتی برپاست دور و برم
بغضی تُوی گلومه

محو دیدن بابام حسنم
ببین اومده واسه دیدنم
زهراست که روبرومه