شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

روحی لک الفداء

مقدمت تا دو چشم ترم شد
با نگاهت دلم محترم شد
سینه‌ام با حضورت حرم شد

نامۀ عشق تو خط خون دارد
نام شیرینت شور جنون دارد

داغت از غم‌ها آزادم کرد
سیل اشک تو آبادم کرد

«یا حسین روحی لک الفداء»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا عطش همنشین گلو شد
با ضریحت دلم روبه‌رو شد
کاسۀ خشک چشمم سبو شد

با خیال تو روز و شبم سر شد
دل سنگ من با تو کبوتر شد

نامت آغاز و پایان من
درد عشقت شد درمان من

«یا حسین روحی لک الفداء»