شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ساقی العطاشا

خیمه به تو دل بست
ای سایۀ آرامش خیمه
ای قبلۀ حاجات
آب‌آوری‌ات خواهش خیمه

ای میر و علمدار، ای سید و سالار
«زیر علمت امن‌ترین جای جهان است»
این خطّ امان است

«ساقی العطاشا
ای دست تو دست‌گیر فردا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سقای حرم رفت
او داغ عطش داشت به سینه
او مشک گرفته
با دست خود از دست سکینه

ای ساقی عطشان، آب‌آور طفلان
با رفتنت از خیمه کسی گفت دلم رفت
سقای حرم رفت

«ساقی العطاشا
ای دست تو دست‌گیر فردا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لب‌تشنه که برگشت
غافل نشد از یاد امامش
افتاده به خاک و
جاری شده فریاد مدامش

ای ماه‌تر از ماه! دریا بکشد آه
تنهاست حسین و چه کند بعد علمدار
با غربت بسیار

«ساقی العطاشا
ای دست تو دست‌گیر فردا»