شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سایۀ روی سرم

آخه چرا سر به زیری پیش زهرا
زانوتو بغل می‌گیری پیش زهرا
غربت تو رو نمی‌تونم ببینم
مدینه می‌خواد که من از پا بشینم

تویی که بودی مظهر صبر، دنیا برات شده مثه قبر
مرهم غصه‌هات می‌شه زهرا
دوباره ذوالفقارو بردار، برای تو می‌شم علمدار
فاطمه تنها یارِته مولا

ای یل نام‌آورم یاحیدر، سایۀ روی سرم یاحیدر
تا دم آخر منم یار تو، ای ولی و رهبرم یاحیدر

«رُوحی لِرُوحِکَ الفِداء، یا حیدر
نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاء، یا حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه همۀ مدینه روبرومه
پای علی جون‌سپردن آرزومه
مگه می‌ذارم امامم خون‌جگر شه
زهرا برای علی باید سپر شه

حتی با پهلوی شکسته‌م، هرجا که باشی با تو هستم
نبینم آقا اشک چشماتو
نبینمت که بی‌قراری، نگو که یاوری نداری
فاطمه هست و می‌مونه با تو

ماه شب تار من یاحیدر، مونس و غمخوار من یاحیدر
در همه‌جا فاطمه‌ست یار تو، ای همه‌جا یار من یاحیدر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا منو داری غم و غصه خیاله
خستگیِ من تُو راه تو محاله
تا تو رو دارم من از هر غصه دورم
یه عالمه غم باشه بازم صبورم

من با همین قدِ کمونم، غمتو می‌خرم به جونم
سختیِ واسه تو چه شیرینه
اگه شکسته پهلوی من، اگه کبوده بازوی من
سند بندگیِ من اینه

دین من آیین من یاحیدر، عشق تو تسکین من یاحیدر
یاور دیرین تو من هستم، یاور دیرین من یاحیدر