شب غربت

شب غربت از راه رسیده
اشک نم‌نم رو خاکا چکیده
ببین از غمت ای برادر
جون زینب به لب‌هاش رسیده
می‌بینم غریبی و تنها، عصر فردا
می‌بینم یه لشکر به روی تو خنجر کشیده

من بی‌قرارم، طاقت ندارم
فردا بمونی بی‌سپاه
آخه چه‌جوری، باید ببینم
می‌ری به سمت قتلگاه
طاقت ندارم

«عزیز دلم ای حسینم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمیرم که این‌قدر غریبی
روی لب داری اَمَّن یُجِیبی
تا می‌بینم این حال و روزو
پُر می‌شه قلبم از بی‌شکیبی
چه‌جوری ببینم برادر، موندی مضطر
چه‌جوری ببینم عزیزم که شیب‌الخضیبی

طاقت ندارم، تنها بمونی
تنها میون کوفیا
ای جان خواهر، پیش چش من
تکیه نزن به نیزه‌ها
طاقت ندارم

«عزیز دلم ای حسینم»