دلم میگیره وقتی که میبینم
دیگه هیچکس واسه یاری نمونده
دلم میسوزه واسۀ تنهاییت
غمت بدجوری قلبمو سوزونده
گفتی، صبوری کن
مگه میتونم ای عزیزِ جونم
گفتی، صبوری کن
نگفتی آخه چهجوری میتونم
گفتی، صبوری کن، نمیتونم
تو میخوای راهی بشی، نمیگی من چه کنم؟
یه زن تنها آخه، بین دشمن چه کنم؟
«عزیزِ مادرم، عزیزبرادرم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سکینه دل تو دلش نیست تو خیمه
رقیه از عطش بیجونتر از تو
میدونم که تو محزونتری از من
میدونی که منم دلخونتر از تو
مهلاً برادر جان
زمین نمونه صحبت مادرت
مهلاً برادر جان
یه بوسه طلب دارم از حنجرت
مهلاً برادر جان، برادر جان
میری آرومِ دلم! میره از دلها قرار
میری خورشید حرم! منم و این شب تار
«عزیزِ مادرم، عزیزبرادرم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلم میگیره وقتی که میبینم
جواب هَل مِن ناصِرِت شمشیره
دلم آتیشه وقتی که میشنوم
بازم هلهله صحرا رو میگیره
حتماً تو افتادی
که خیمۀ تو پرچمش افتاده
حتماً تو افتادی
که قلب زینب از تپش افتاده
حتماً تو افتادی، تو افتادی
میبینم از روی تل، نفس آخرته
کیه فریاد میزنه؟ کیه بالا سرته؟
«عزیزِ مادرم، عزیزبرادرم»