لبِ تشنهاش پر عسل بود
شبیه علی روز خندق
شبیه حسن در جمل بود
لبش پر عسل بود
ادا کرد شتابان به حق دِینش را
که فرصت نشد بند نعلینش را...
دستارش را مولا زده گره
او میتازد بیخُود و بیزره
«ماهِ حسن قربانی حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لب خشک او شد به خون تر
یتیم حسن قد کشید و
همه کربلا شد معطر
تنش شد مکرر
به خون گلو، موی او رنگین شد
صدا زد عمو سینهام سنگین شد
باران سنگ آیینه را شکست
دلها همچون جسمش به خون نشست
«ماهِ حسن قربانی حسین»