محو خدا

نگاهش که محو خدا شد
شتابان و عطشان و گریان
از آغوش دریا جدا شد
علی جان علی جان

جوان بود و دل کندن از او جانکاه
جوانی که ممسوس فی ذات الله

چشم بابا بر قد و قامتش
دل می‌سوزد از آه حسرتش

«یابن الزهرا حیدر کربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدم جوانم شهیدم
دل من شده ارباً اربا
تو را ارباً اربا که دیدم
علی جان علی جان

می‌آید ز هر سو شمیم مویت
چه کرده علی نیزه با پهلویت

اُف بر دنیا آه از غمت علی
روی نیزه می‌بینمت علی

«یابن الزهرا حیدر کربلا»