منم اونکه برای تو همۀ هستیشو داده
کنیز زینبم و مادر عَمرِ بن جُناده
پسرم اومده بعد از پدرش جونشو بده برات
راضیام هر دوتاشون قربونی شن به فدای بچههات
چرا دلم نخواد به راه تو فدا بشه
بذار مثه باباش شهید کربلا بشه
«دلا به عشقت اسیر، حسین نعم الامیر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از همون بچگی با عشق تو و اسم تو شیر خورد
تا که باز شد زبونش اسم تو رو روی لب آورد
به جای لالایی هر شب کنار گهوارهش موندم آقا
امیری حسین و نعم الامیری تا سحر خوندم آقا
چرا دلم نخواد سهیم بشم تو کربلات
آقا بذار خودم کفنپوشش کنم برات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پسرم راهی میدون میشی حالا مثه بابات
مادرت رو پیش زینب رُوسپید کن با رجزهات
روز غربت حسینِ فاطمه توی این سرزمینه
نباید تا وقتی که ما زندهایم تُو نگاش غم بشینه
برو دلم میخواد به خون رها ببینمت
پیش سر حسین رُو نیزهها ببینمت