عمه ببین اومد بابا، گمون کنم باید برم
ببخش اگر باعث زحمتت شدم من
ببخش اگر توی مسیر، هی جا میموندم از همه
میزد همهش به جای من شما رو دشمن
چیزی ندارم غیر شکوههایی که بیصدا موند
یه گوشواره داشتم که اون هم میون کوفه جا موند
چهجوری از یاد ببرم، نمازای نشستتو
گریههای شبونتو، اون بغضای شکستتو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسیدی از راه عاقبت، مهمون من مهمون من
بیتو رقیه موند و اشک بیحسابش
یادش بخیر گفتی همش، اون روزا توی مدینه
که هستی دختر چیه به جز حجابش
اگر با تازیانهها شده کبود بازوی من
ولی نامحرمی نگاش نیفتاده به موی من
نگو که تنهام میذاری، نگو به فکر رفتنی
بگو بگو به دخترت، من الذی ایمتنی