شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

محرمه محرمه

محرمه محرمه، سینه زنا بیاید کمک
 که کاروون کربلا خستۀ راهه
روی لب این کاروون، اناالیه راجعون
سینه‌زنا حسینتون چه بی‌پناهه

تُو دست کوفیا ببین به جای گُل، نیزه و سنگ
یکی بلند شه یا علی بگه که شد زمون جنگ

نماز کربلاییا، به قبلۀ روی حسین
نداره کوفه شرمی از، سفیدی موی حسین

سبک

آثار سروده شده به این سبک

یوسف رحیمی

چشای تو پر از شفق، ولی نداشت پاهات رمق
میون خیمه‌ها بودی با تن تبدار

یوسف رحیمی

فضا که بوی خون گرفت، زمین و آسمون گرفت
دیگه نمی‌دیدم تو رو من از روی تل

یوسف رحیمی

پیش چشام داری می‌ری، تو هم عزیز برادرم
خواهر تو به غیر اشک و آه نداره

یوسف رحیمی

آبی نمونده، ای خدا دیگه میون خیمه‌ها
از هر طرف صدای العطش بلنده

یوسف رحیمی

تموم اصحاب امام، یکی یکی فدا شدند
زمون رفتن عزیزای حسینه

یوسف رحیمی

بابای مهربون من، بمون یه کم تو خیمه‌ها
آخه جا مونده آخرین یار سپاهت

یوسف رحیمی

این گل سیزده ساله که ماه شب چاردهه و
می‌خونن إن یکاد برای قد و بالا

یوسف رحیمی

یاکریمی تا قتلگاه، رفته و داغ رفتنش
چشای کوه صبرو پر گدازه کرده

رضا یزدانی

گرفته‌ام راه تو رو، گرفته‌ای دست منو
خوشا به حال اون دلی که شد اسیرت

رضا یزدانی

عمه ببین اومد بابا، گمون کنم باید برم
ببخش اگر باعث زحمتت شدم من

رضا یزدانی

محرمه محرمه، سینه زنا بیاید کمک
که کاروون کربلا خستۀ راهه

رضا یزدانی

یه روز نوشتم که بیا، بیا به سوی کوفیا
که خط نامه کوفیه ولی دروغ نیست