شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

هم پدر هم عمو

دلم قرار نمی‌گیره، موندن نداره این دنیا
بذار فدات شم گل زهرا
قاسم فدای لبخندت، آغوشتو به روم وا کن
خالی نباشه جای بابا

تو بهاری واسه پاییز دلم
تو که اشک می‌ریزی می‌ریزه دلم
غمتو نبینم عزیز دلم

وای، عموجون اگه، زره ندارم، غمت نباشه
وای، فدای سرت، اگه سرم از، تنم جدا شه

«وای یتیم حسن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوبتی‌ام اگه باشه، نوبتِ قاسمه حالا
داره صدام می‌کنه بابا
تو دل مادرم غوغاست، پشت سرم حرم غوغاست
پیش روم اما عمو تنهاست

ممنونم که اجازه دادی برم
حالا پیش یه دنیا بالاس سرم
بغلم می‌کنی دم آخرم؟

وای، شکسته شدی، خمیده قدت، فدات شم عمو
وای، تویی که یه عمر، برام بودی هم، پدر هم عمو

«وای یتیم حسن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دارم می‌بینم از اینجا، میای به سوی من اما
لشکر سر راهتو بسته
نیا عمو برات سخته، ببینی با چشات، دشمن،
بالا سرِ قاسم نشسته

بسکه داره تنم زخمای شدید
دیگه درد نداره زخمای جدید
حلالم کن عمو قاتلم رسید

وای، دلت رو سوزوند، اگه غم من، ببخش عمو جون
وای، ببخش عموجون، که دیگه اجل، نمیده امون

«وای یتیم حسن»