پشت سرم رو میبینم، برام نمونده هیچ یاری
تو کوفه هیچکسو نداری
سفیر تو شده تنها، من کی باشم ولی آقا
کاشکی ابالفضلو بیاری
روی دارالاماره سرم بالاست
نگاهم آقاجون سوی کربلاست
فکر و ذکر دلم غربت شماست
وای، با خندههاشون، نمک میزنن، رو زخم دلم
وای، وفای نداشتۀ کوفیا، شده قاتلم
«وای، حسینِ غریب»