شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چگونه بمانم؟

غمت آتشی زد به جانِ عمو
مرا می‌کشد بی‌قراریِ او
چگونه بمانم پس از تو علی
چگونه بمانم؟ چگونه؟ بگو!

حرم غرق آه و...، حرم بی‌پناه و...
عمو بی‌سپاه و...، عمو تنهاست
خزان گشته باغ و...، حرم غرق داغ و...
هوای فراق و...، جدایی‌هاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منم دل‌پریشان و دل‌نگران
شده سیل اشک از دو دیده روان
مبادا بگوید عمو، تو نرو
مبادا بگوید عمو، تو بمان

چگونه بمانم؟ مگر می‌توانم؟
ببینم که جانم عمو تنهاست
دعا کن علی جان، که مثل تو عطشان
برایش دهم جان، عمو تنهاست