شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یا رسول الله

توی قلب من غصه و روی لبم آهه
نجوای دلم این شبا، با رسول اللهه
شکایت از بی‌مهریِ اُمَّتِ گمراهه

کی تا حالا خدایا
از پس این روضه بر اومده
صبر علی دیگه سر اومده
اشک آسمونم در اومده

دیدم با چشمام، روی مهتابم کبوده
دیدم گل من، میون آتیش و دوده

«یا رسول الله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای رسول رحمت بپرس، از دخترت زهرا
از مصیبتایی که دید، تو کوچۀ غم‌ها
بین اون هیاهو نبود، صدای حق پیدا

رفتی شهر مدینه
برای ما شد بی‌تو بی‌بهار
کوچۀ ما بود و گرد و غبار
روزگار ما شد تیره و تار

این نیست جوابِ اون همه مهر و محبت
یاست کبوده، می‌میرم از این مصیبت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای رسول رحمت بپرس، حال و روز ما رو
علت پریشونی و گریۀ زهرا رو
ببین تو چهره‌م تمومِ غمای دنیا رو

از این ماتم می‌سوزم
که فاطمۀ با وفای من
جوونی‌شو داده به پای من
دیگه یتیمن بچه‌های من

می‌باره نم‌نم، حسنم تو خلوت شب
می‌شه حسینم، همدم غم‌های زینب