دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری