نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را