ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
السلام ای وارث نوح و خلیل!
ای جلال و جلوۀ رب جلیل!
دید خود را در کنار نور و نار
با خدا و با هوا، در گیر و دار
چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
«چرا تو ای شکستهدل! خدا خدا نمیکنی
خدای چارهساز را، چرا صدا نمیکنی»
به ابتدا رسیدهای، به انتها رسیدهای
به درک اولین و آخرین صدا رسیدهای
چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
دل مباد آن دل که اهل درد نیست
مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
عطر او آفاق را مدهوش کرد
دشت و صحرا را شقایقپوش کرد
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
دارم از دنیا دلی اندوهگین
نقشی از اندوه دارم بر جبین
ای ز پیدایی خود بس ناپدید
جملۀ عالم تو و کس ناپدید
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند