بر اساس اقتضای هیآت مذهبی، مدح و مرثیه بیشترین محتوای شعر هیأت را شامل میشود. مدح یعنی بالا بردن ممدوح تا جای ممکن و اهلبیت ما برترین ممدوحان عالم هستند؛ چرا که در رفیعترین جایگاه عالم هستی تکیه دادهاند و شاعر در مدح آنان دستان بازی دارد و به این زودی دچار غلو نخواهد شد. خود اهلبیت حدود این مدح را تعیین فرمودهاند: «نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُم» یعنی به جز مقام ربوبی هر مقام رفیعی را میتوانید برای ما قائل شوید.
با این حساب علاقۀ وافر بسیاری از شُعرای هیأت در قائل شدن مقام ربوبی برای اهلبیت قابل تأمل است. بدون قضاوت و داوری نسبت به اینکه چنین مدحی شامل غلو میشود یا نه نکاتی را عرض میکنم...
بر فرض که قائل شدن مقام ربوبی برای اهلبیت غلوّ به شمار نیاید، باید پرسید که حتی اگر این حضرات در جایگاه خدا باشند، در نهایت خدا چه توقعی از بندگان خود غیر از اطاعت و عبادت و پرهیز از محرمات و انجام واجبات دارد؟
ما چه اندازه به اوامر و نواهی اهلبیت توجه میکنیم و آیا اگر مخاطب خود را به سمت اطاعت از اهلبیت سوق دهیم به هدف خود نزدیکتر نشدهایم؟ میتوان اسم این قبیل مدحها را که صرفاً به تجلیل میپردازند، مدح خنثی گذاشت چرا که موجب تغییر و تحولی در مخاطب نمیشود.
اینجاست که بزرگان شعر ولایی همواره بر لزوم اسوهسازی در کنار اسطورهپردازی تأکید دارند. یعنی اهلبیت را به گونهای مدح و ستایش کنیم که علاوه بر تبیین رفعت مقامشان، سیرۀ زندگی و لوازم اطاعت و رضایت آن حضرات را هم در شعر خود تبلیغ کنیم و در کنار تجلیل از ایشان به تحلیل هم بپردازیم.
نکتۀ دیگر که معمولاً در اشعار مدحی به چشم میخورد، استخدام غیردقیق عبارات و اصطلاحات عارفانه است. هرچند گسترش تشیع در برههای از تاریخ مدیون صفویه است، اما فرهنگ تصوّف و ادبیات خانقاهی و میخانهای که به اقتضای حکومت صفویه در ادبیات ما ریشه دوانده، نمیتواند الگوی کاملی برای شعرای هیأت در معرفی فرهنگ شیعه باشد.
خانقاه نمیتواند نسخۀ هیأتی داشته باشد چرا که بر اساس فرهنگ تصوف ایجاد شده و با فرهنگ شیعی که موّدت را با دو بال توّلا و تبرّا دنبال میکند منافات دارد.
گاهی بیتوجهی شعرا به بار معنایی و عرفانی اصطلاحات میخانهای و صوفیانه صورت شعر هیأت را خدشهدار میکند. علاوه بر این حتی در صورت استفادۀ درست نیز به کارگیری این دایرۀ واژگانی در ادبیات امروز لطفی ندارد.
برگرفته از: سایت آیات غمزه