شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مرثیه‌پردازی در شعر هیأت

مرثیه شاید بیشترین حجم تولیدات را در شعر هیأت به خود اختصاص داده باشد. از رسالت‌های بزرگ شاعران ولایی، بیان مظلومیت‌ها و مصائب اهل‌بیت است. نگاهی به روایات فراوان دربارۀ لزوم اشک ریختن بر مصائب اهل‌بیت و پاداش سرودن در این زمینه، اهمیت این رسالت را به خوبی روشن می‌کند. هر چند بسیاری از اظهارنظرهای روشنفکرمآبانه اشک ریختن را تحقیر می‌کنند اما بررسی روایات فراوان شکی باقی نمی‌گذارد که اشک در شعر مرثیه موضوعیت دارد و قابل حذف شدن نیست.
چیزی که مهم است توجه به عیار اشک بر مصائب اهل‌بیت است. یعنی ما با شعرمان مستمعان را نسبت به کدام مصائب و مظلومیت‌ها متأثر می‌کنیم و آیا این اشک موجب تحرّک و تغییر و منجر به گرفتن تصمیم‌های بزرگ در زندگی مخاطبان ما خواهد شد یا نه؟ برای چنین مهمی شاید توجه به این نکات مفید باشد:

۱. شخصیت‌پردازی در کنار مرثیه‌پردازی
یعنی در ضمن این که به بیان مصائب می‌پردازیم؛ شخصیت و مقام و جایگاه کسی که این مصائب بر او وارد شده را تبیین کنیم. این بیت «ابن عرندس حلی» را از این لحاظ خیلی دوست دارم:

أ یُقتلُ ظمئاناً حسینُ بکربلا؟
و فی کل عضوٍ من أنامله بحرٌ

آیا حسین را در کربلا تشنه به شهادت رساندند؟
در حالی که در هر یک از سرانگشتان او دریایی نهفته بود

۲. ارائۀ تحلیل در کنار مرثیه‌پردازی
چه خوب است که شاعر در ضمن بیان مصائب، به دلایل مظلومیت اهل‌بیت هم اشاره کند و پیوندهای تاریخی را نشان دهد و به شرایط نامساعد اخلاقی و اجتماعی نهیب بزند. مثالی از علیرضا قزوه:
ابتدای کربلا مدینه نیست ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خونفشان نینوا اشک‌های حضرت امیر بود

یا آیت‌الله غروی اصفهانی در مرثیۀ عربی حضرت علی‌اصغر(علیه‌السلام) می‌گوید این تیر از دست حرمله پرتاب نشد بلکه از جانب سقیفه بود...
سهمٌ اتی من جانب السقیفه...

۳. دوری از مرثیۀ صِرف و بدون لایه
هرچند پرداختن به مصائب اهل‌بیت در هر سطحی که باشد ارزشمند است اما گاهی تصویری که شاعر در ضمن مرثیه ارائه می‌دهد، تصویر هنرمندانه‌ای نیست و شاید شأن و حرمت اهل‌بیت در خلال این تصاویر و مضامین، آن‌گونه که باید رعایت نمی‌شود.
از طرفی هرچه یک مرثیه علاوه بر بار حسی و عاطفی؛ در بطن خود لایه‌های عمیق فکری، حماسی، اجتماعی و پشتوانه‌های محکم اعتقادی، قرآنی و روایی داشته باشد؛ تأثیرگذارتر خواهد بود.
مثلاً سیدرضا جعفری در ضمن پرداختن به مرثیۀ حضرت زهرا(علیهاالسلام) آنجا که حضرت، به اسماء دستور ساخت تابوت می‌دهند در اوج مرثیه از آموزش سیره و سبک زندگی اهل‌بیت غافل نمی‌شود و این آموزش نه تنها از بار مرثیه کم نمی‌کند بلکه به عمق حسی و اثربخشی آن می‌افزاید:

تا داغ این شقایق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست کن
مثل شروع زندگی مرتضی و من
بی‌زرق و برق و ساده و محکم درست کن

یا علی‌اکبر لطیفیان مرثیۀ قمر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) را به زیبایی با حماسه پیوند زده است:
آب از هیبت عباسی تو می‌لرزد
بی‌عصا آمده‌ای حضرت موسی شده‌ای

نکتۀ پایانی که تذکر آن ضروری است توجه به قواعد زبان حال سرایی است. شاعران هیأت در مرثیه ناگزیر از بیان زبان حال هستند. چه این‌که اولاً همۀ جزئیات مصائب در تاریخ ذکر نشده و دوم بیان هنری و زاویۀ دید شاعر ایجاب می‌کند که گاهی از زبان اهل‌بیت سخنی بگوید که در تاریخ نیست یا مجبور می‌شود واقعه‌ای را بازسازی هنری کند. زبان حال سرایی اگر هنرمندانه و با دقّت انجام شود بسیار ارزشمند است اما شاعر باید مراقب باشد که دچار حکم‌اندازی نشود. یعنی اولاً شأن اهل‌بیت را در زبان حال رعایت کند و کلامی را که از زبان ایشان بیان می‌کند متناسب با شخصیت این ذوات و هماهنگ با روح واقعۀ تاریخی باشد و در ثانی برای مخاطب مشخص باشد که این سخن یا واقعه زاییدۀ ذهن خلاّق شاعر است نه این که خدای ناکرده به مرور زمان این زبان حال‌ها ضمیمۀ تاریخ شوند و مصائبی بر مصائب آل الله بیفزایند.

برگرفته از: سایت آیات غمزه

پدیدآورنده