شعر خوانی

تکیه بر کعبه بزن

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

تکیه بر کعبه بزن

امام عصر علیه‌السلام

سیدحمیدرضا برقعی

برقعی؛ جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد.mp3

شوق تماشا

سیدمحمدجواد شرافت

نَمی از چشم‌های توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم

شوق تماشا

امام عصر علیه‌السلام

سیدمحمدجواد شرافت

سیدمحمدجواد شرافت؛ نمی از چشم‌های توست،‌ چشمه، رود،‌ دریا هم.mp3

نورٌ علی نور

سیدحمیدرضا برقعی

برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است

نورٌ علی نور

امام عصر علیه‌السلام

سیدحمیدرضا برقعی

سیدحمیدرضا برقعی؛ برای ما نگاهت آفتاب است.mp3

یک روز صبح...

حسن بیاتانی

به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید
صدای جوشش شعری جدید می‌آید

می‌آید...

امام عصر علیه‌السلام

حسن بیاتانی

یک روز صبح؛ حسن بیاتانی.mp3

یا علی

محمود حبیبی کسبی

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»

یا علی

امام علی علیه‌السلام

محمود حبیبی کسبی

محمود حبیبی؛ عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی.mp3

آیات سجده‌دار

سیدحمیدرضا برقعی

عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار
دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار»

آیات سجده‌دار

حضرت فاطمه علیهاالسلام

سیدحمیدرضا برقعی

آیات سجده‌دار.mp3

محمد است محمد

سیدمحمدجواد شرافت

همین بس است به مدحش محمد است محمد
حمید و حامد و محمود و احمد است محمد

محمد است محمد

پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله

سیدمحمدجواد شرافت

همین بس است به مدحش محمد است محمد.mp3

فصل آخر

قاسم صرافان

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی

فصل آخر

حضرت زینب علیهاالسلام

قاسم صرافان

فصل آخر.mp3

مهر رسولانه

سیدحمیدرضا برقعی

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

مهر رسولانه

مباهله

سیدحمیدرضا برقعی

سیدحمیدرضا برقعی؛ ناگهان صومعه لرزید از آن دق‌الباب.mp3

محول الاحوال

سیدحمیدرضا برقعی

ای آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبیِ فرداها

محول الأحوال

امام علی علیه‌السلام

سیدحمیدرضا برقعی

سیدحمیدرضا برقعی؛ ای آرزوی روشن دریاها.mp3

فداها ابوها

به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای امیدها آرزوها

به دریای محضی که این خاک سوزان
گرفته از امواج او آبروها

سلام ای که لطف کریمانهٔ تو
کشانده دلم را به این سمت و سوها

سلام ای شده هر شب بارگاهت
به لطف نگاهت شب آرزوها

سلام ای که گفته پدر در مقامت:
فداها ابوها، فداها ابوها

به پابوست آورده‌ام دخترم را
به جانش بتابان از این رنگ‌وبوها

هیاهوی اشک است و آه و تبسم
مرا غوطه‌ور کن در این های‌وهوها

به مدح تو گفتیم و گفتند اما
تو هستی فراتر از این گفتگوها

به شوق مدینه به اینجا رسیدم
به زهرا رسیدم پس از جستجوها

سیدمحمدجواد شرافت

ای شب قدر بندگی فاطمه
ای اشتیاق زندگی فاطمه

رضا خورشیدی‌فرد

خونه شده پُرِ بوی دود
گناه مادر من چی بود؟

عباس همتی

تار و پود چادر تو نور
غرق در مصیبتی صبور

حسین عباس‌پور

ای یار حیدر
ای علمدار حیدر

یوسف رحیمی

ای اسم تو بهونۀ جنون ما
ای عشق بی‌نظیر و مهربون ما

رضا یزدانی

اگه پر غمه لبخندت
رسیده به همه لبخندت

حسین عباس‌پور

تکیه بر کعبه بزن

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

شوق تماشا

سیدمحمدجواد شرافت

نَمی از چشم‌های توست چشمه، رود، دریا هم کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم

نورٌ علی نور

سیدحمیدرضا برقعی

برای ما نگاهت آفتاب است چراغان کردن دنیا ثواب است

یک روز صبح...

حسن بیاتانی

به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید

یا علی

محمود حبیبی کسبی

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی: «یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»

آیات سجده‌دار

سیدحمیدرضا برقعی

عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار»

محمد است محمد

سیدمحمدجواد شرافت

همین بس است به مدحش محمد است محمد حمید و حامد و محمود و احمد است محمد

فصل آخر

قاسم صرافان

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی

مهر رسولانه

سیدحمیدرضا برقعی

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

محول الاحوال

سیدحمیدرضا برقعی

ای آرزوی روشن دریاها دیروز خوب، خوبیِ فرداها

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

نَمی از چشم‌های توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم

برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است

به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید
صدای جوشش شعری جدید می‌آید

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»

عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار
دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار»

همین بس است به مدحش محمد است محمد
حمید و حامد و محمود و احمد است محمد

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

ای آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبیِ فرداها