سفیر حسینم اما، اسیر دیار غمها
طعنه میزنن به مسلم، آدمای بیسروپا
میگن مرد گریه نمیکنه، میگن مرد ناله نمیزنه
آهای مردم خدا میدونه، چه آتیشی تو دل منه
اگه گریه میکنم، برای حسین و بچههاشه
میباره چشای من، برا گلای یاسی که باهاشه
گریه میکنم برا حرم
گریه میکنم برا حسین
کاشکی به آقام یکی میگفت
سمت کوفیا نیا حسین
«اَبکِی لِلحسین وَ آلِ الحسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیکسیه لشکر من، بیپناهی یاور من
میدونم آخر رسیده، لحظههای آخر من
شهادت افتخار منه، شهادت آرزوی منه
دلم اما یه جای دیگهست، اگه بغض تو گلوی منه
اگه بغضه تو گلوم، برای آقایی بیسپاهه
اگه آهه رو لبم، برا کاروانیه که تو راهه
بیکس و غریب بشه آخه
توی این دیار چرا حسین؟
کاشکی به آقام یکی میگفت
سمت کوفیا نیا حسین
«اَبکِی لِلحسین وَ آلِ الحسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روی لب من سلامه، شاید آخرین کلامه
با لبایی خشک و خونین، دلم به یاد آقامه
نصیبِ مهمون کوفیا، نمیشه غیر داغ عطش
لبم خشکه ولی عوضش، نگاهم بارونیه همهش
زیر لب همهش میگم، نکنه خدایا زیر دینم
اگه ابریه چشام، نگران ششماهۀ حسینم
با اسماعیلش همین روزا
راهی میشه از منا حسین
کاشکی به آقام یکی میگفت
سمت کوفیا نیا حسین
«اَبکِی لِلحسین وَ آلِ الحسین»