شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

بابای مظلومم

چی بهتر از این، می‌شه برا من
که با قدم‌هات شد این خونه روشن

بوی بهشتُ بابا آوردی
به خونهٔ دختر، صفا آوردی

اما چرا حالت پریشون و غریبه
امشب همش ذکر لبت امن یجیبه
رو زخم قلب من نمک پاشیدن انگار
وقتی که با نون و نمک می‌کردی افطار

بابا دلم شد غرق خون
می‌گفتی رو به آسمون
انا الیه راجعون، بابا جون

«بابای مظلومم علی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دختر، چی بدتر از این 
ببینه باباشو، با روی خونین

رفتی به مسجد، با قلبی خسته
برگشتی اما با فرق شکسته

آه ای مسافر اومدی حالا سبک‌بال
آخه گرفتی حاجتت رو بعد سی‌سال
راحت می‌شی از بی‌وفایی‌های کوفه
از خاطرات کوچه، ای مولای کوفه

سهمت شده چشم تری
تو این شبای آخری
چشم انتظار مادری، بابا جون

«بابای مظلومم علی»