شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

بیت الاحزان

قُلْ لِلْمُغَيَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى
إِنْ كُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِي وَ نِدَائِيَا ۱

مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدٍ
أَنْ لَا يَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِيَا ۲

رفتی و هر شب چَشمم، بعد از تو شد پر باران
رفتی و شد این خانه، بعد از تو بیت‌الاحزان

رفتی و بعد از تو که بوسیدم مزارت را 
از چشم من افتاده حتی عطر گل بابا
می‌میرد از دلتنگی و هجران تو زهرا

«عَلیکَ مِنّی السَّلام، یا رَحمَةً لِلأنام»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قَدْ كُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ
لَا أَخْشَ مِنْ ضَيْمٍ وَ كَانَ حِماً لِيَا ۳

فَالْيَوْمَ أَخْشَعُ لِلذَّلِيلِ وَ أَتَّقِي
ضَيْمِي وَ أَدْفَعُ ظَالِمِي بِرِدَائِيَا ۴

در سایه‌سارت بودم، آسوده از هر ماتم 
رفتی و شد بعد از تو، هر روز من شام غم

بی‌تو بهشتِ تو اسیر شعله‌ها می‌شد
بعد از تو بین کوچه‌ها اَجرَت اَدا می‌شد
سهم ذوی القربی غم و درد و بلا می‌شد

«عَلیکَ مِنّی السّلام، یا رَحمَةً لِلأنام»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبٌ لَوْ أَنَّهَا
صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا ۵

فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَكَ مُؤْنِسِي
وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِيكَ وِشَاحِيَا ۶

خورشید من بودی و، رفتی به سوی مغرب
بعد از تو دلخونم از، نامردمان یثرب

روزی در اینجا حرمتی آل پیمبر داشت
آمد هر آنکس که به قلبش بغض حیدر داشت
با تازیانه سوی این خانه قدم برداشت

 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. به غائبی که زیر طبقات خاک پنهان است بگو: آیا صدای ناله و فریاد مرا می‌شنوی؟
۲. چه پروا آن را که خاک مزار احمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بوییده، در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید.
۳. من در سایۀ حمایت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سر می‌بردم و از هیچ دشمنی و کینه‌ای واهمه نداشتم و او حامی من بود.
۴. اما امروز ناچار به تحمل فرومایگان شده‌ام و از این‌که حقم غصب شود، بازداری می‌کنم و ظالم را با ردای خود خواهم راند.
۵ . مصیبت‌هایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها می‌بارید، روزها چون شب تار می‌شد.
۶ . بعد از تو حزن و اندوه را همدم خود و اشک را اسلحۀ خود قرار خواهم داد.