شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تنهاتر از همه

تو مولا و من، فقیر توام
یتیم آمدم، اسیر توام

«دوباره آمده‌ام تا دوباره در بزنم
كه حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم»

کی دست خالی از، کویت رفته کسی؟
بر دل‌های غریب، تو تنها مونسی

«یا مولا یا حسن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببین تشنۀ دعای توام
قبولم کنی، فدای توام

کسی که دل به تو و عشق ناب تو داده‌ست
«ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»

تو عزت داده‌ای، مولا به مؤمنین
با صلحت سربلند، شد این دین مبین

«یا مولا یا حسن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشد با خبر، کسی از غمت
چرا همسرت، نشد مَحرَمت؟

غریبی تو فقط در دل سپاهت نیست
که بین خانه کسی بی‌قرارِ آهت نیست

در شهر غربتی، تنهاتر از همه
شد تنها همدمِ تو داغ فاطمه

«یابن الزهرا حسن»