شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حسین تنهاست

پشت سرم جهنم‌هاست، پیش چشام بهشت پیداست
بی‌تو میرم رو به تباهی
عقلم می‌گفت نرو غوغاست، دلم می‌گفت حسین تنهاست
مونده بودم سرِ دوراهی

تو رو جونِ علی‌اکبرت، ببخش
روسیاه اومده نوکرت، ببخش
آقا جون تو رو به مادرت، ببخش

وای، صدات می‌زنم، نگام می‌کنی، با خنده آقا
وای، عاشق چه کنه، اگه به تو دل نبنده آقا

«وای حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برات مثه حبیب نیستم، ولی پای تو می‌ایستم
دلم می‌خواد مثل زهیر شم
با یه نگاه هواییم کن، با یه نگاه خداییم کن
دوس دارم عاقبت به‌خیر شم

راه اول و آخرِ من تویی
از حالا سایۀ سرِ من تویی
رخصتم بده سرور من تویی

وای، می‌مونه آقا، کنار شما، دلم توی راه
وای، نگام نکنی، عزیز دلم، میشم بی‌پناه

«وای حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی می‌اومدم حرف از، خیمه و قتل و غارت بود
من نگرانم نگرانم
سپر میشم برات با جون، با قطره قطره‌های خون
با همۀ تاب و توانم

شب توبۀ اهل گناه اومد
شب عفوِ دلای سیاه اومد
باز یه غافلی با تو به راه اومد

وای، یعنی میشه که سر منو هم، رو پاش بگیره؟
وای، چه حالیه که غلام برایِ آقاش بمیره

«وای حسین جانم»