شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حقیقت شب قدر

شبای غریبی که دلم بهونه‌تو می‌گیره
هوایی می‌شه تا که سراغ خونه‌تو می‌گیره
روضه‌های تو می‌شه انیسم، بارونی می‌شه چشای خیسم
تا که سراغ حرم بی‌نشونه‌تو می‌گیره

کیه که تو رو نشناسه، تو حقیقت شب قدری
مخفی شدی از چشا اما، تو شبای غم مثه بدری
تو حقیقت شب قدری، شب قدری

کی می‌گه نداری تو صحن و سرا
حرمته تو دل سینه‌زنا
می‌بری مدینه دلامونو با یه نگا
زائر توایم به نیابتِ از شهدا

«ام ابیها یا زهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بگو به ما هم که چی شنیدن از شما شهیدا
مثه شما، تو جوونی جون دادن برای مولا
قیامتیه همیشه هر جا، برای سربندای یا زهرا
تو خاک «شلمچه» یا تو «زینبیه» و «اَلزَّهرا»

دل تو شکسته نمی‌شد، اگه که بودیم تو مدینه
دست علی بسته نمی‌شد، نمی‌دیدی خونه‌نشینه
اگه که بودیم تو مدینه، تو مدینه

بیعتمونه، بیعتی ازلی
بسته نمی‌شه دیگه دستِ ولی
جون همه‌مون فدای یه نگاه علی
مادر ما جون داده آخه تو راه علی

«ام ابیها یا زهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا مادرانه حال و روز دنیا رو نگا کن
تو بیا برای غریبا و بی‌کسا دعا کن
کوچه‌های غزّه پرِ آهه، چشای یمن دیگه به راهه
این دفعه مادر اگه می‌شه تو مهدی‌تو صدا کن

دلت آخه خیلی شکسته، داره نفسات بوی غربت
آخه مگه می‌شه دعاهات، نگیره شمیم اجابت
داره نفسات بوی غربت، بوی غربت

همین روزا می‌رسه نور نگات
تو مدینه روضه می‌گیره برات
سیلی می‌خورن پیش چشمای ما دشمنات
به‌پا می‌شه تو مدینه دیگه صحن و سرات

«ام ابیها یا زهرا»