شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حُرمت ذَوِی القُربی

ندای تو را شنیده جهان
جهان پر شد از طنین اذان

تو جان به پیکر بی‌جان این جهان دادی
که بوده مکتبت آزادگی و آزادی

راه تو مستدام، نور تو بی‌زوال
داری در مکتبت، هم سلمان هم بلال

«یا ختم الانبیا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پس از تو شده، جهان غرق غم
مدینه شده، دیار ستم

بگو مدینه چه شد حرمت ذوی القُربی؟
چه آمده به سر قدر و کوثر و طوبی؟

شد دست مرتضی، بسته در کوچه‌ها
شد اجر فاطمه، در پشت در ادا

«آه و واویلتا»