شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سفره‌دار مدینه

یک لبخند تو دوای منه
باز وقت خدایی شدنه
رو لب‌هام ذکر یا حسنه

می‌دونم
همیشه لب تو خندونه
خونۀ تو پُرِ مهمونه
با کریما کارا آسونه

معروفه سفره‌داریش توی مدینه
این خونه تو مدینه مثل نگینه
هر سائلی سر این سفره می‌شینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل خوش کرده دنیا به کرمت
جنّتم سایۀ علمت
تو قلبم آباده حرمت

این شب‌ها
خواب حرمتو می‌بینم
پای ضریح تو می‌شینم
رؤیای تو شده تسکینم

مدیون یک نگاهت عالم و آدم
زنده می‌شه دل من وقتی دمادم
دور مزار پر نور تو می‌گردم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل در بند و آزادۀ تو شد
این عالم سجادۀ تو شد
پیغمبر دلدادۀ تو شد

می‌بخشی
درست مثه خدا می‌بخشی
حتی به دشمنا می‌بخشی
بگو منو آقا می‌بخشی؟

من جز خودت به غیری دل نسپردم
جز نون سفرۀ تو چیزی نخوردم
جز محضرت به جایی شکوه نبردم