محرم من

سی و دو سه ساله، ولی دلم نمی‌شه آروم
عمریه می‌خونم: ای وای حسین، حسینِ مظلوم

دست هر بچه، ظرف آب دیدم
یاد شش‌ماهه آتیشم زد
دستای بسته، یا طناب دیدم
اون همه غصه یادم اومد

ای وای، دلم آروم نمی‌گیره
ای وای، اون روزا یادم نمی‌ره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سی و دو سه ساله، که اشک و آهه همدم من
آخه همۀ سال، انگار شده محرم من

وقتی رد می‌شم از توی بازار
به یاد اون روزا می‌سوزم
بازار شامو، می‌بینم انگار
غصه‌هاش یادمه هنوزم

ای وای، نگم من از کبودیا...
ای وای، محلۀ یهودیا...