مهلاً مهلا

این ساعات آخر، بی‌تابه سکینه
داره این وداع و اشک و گریه‌ها رو
از خیمه می‌بینه

سخته رفتنِ تو واسه‌ش، زیر لب می‌خونه بابا
یتیمی چه سخته
داری سوی مقتل می‌ری، افتاده سکینه از پا
یتیمی چه سخته

«ای سایۀ سرم، مهلاً مهلا
عزیزبرادرم، یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این ساعات آخر، بی‌تابم برادر
حالا با دلی خون، می‌بوسم گلوتو
من به جای مادر

تُو چشمام یه دنیا حرفه، چی میاد به روزِ زینب
اگه تو نباشی
مثل خیمه‌هامون آخر، از داغت می‌سوزه زینب
اگه تو نباشی

«کجا می‌خوای بری،‌ مهلاً مهلا
پناه خواهری، یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این ساعات آخر، غوغاست بین لشکر
دیدم تُو هجومِ تیر و تیغ و نیزه
تنهایی برادر

بی‌تو ذکر روی لب‌ها، شد: وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحا
قیامتی برپاست
افتاده گلی رو خاکا...، نعل تازۀ مرکب‌ها...
قیامتی برپاست

«تنی به خون رهاست، ای وای ای وای
سری رو نیزه‌هاست،‌ ای وای ای وای»