حضرت سکینه علیهاالسلام | شعر هیأت

چشمام که پره غمه
حرفام حرف دلمه

یوسف رحیمی

بدم الحسین (دفتر ششم)

زمینه

جانم، به قد و قامتش که می‌شه سایه‌بون من
جانم، به دست و بازوی عموی پهلوون من

جمعی از شاعران

بدم الحسین (دفتر پنجم)

زمینه

با کلامُ اللهِ ناطق هم‌کلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!

سیدرضا مؤید

باران نور

مثنوی

مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را
شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را

محمدجواد شاهمرادی

غزل

مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغ‌دیده را

پروانه نجاتی

شکستنی‌تر از آنم

غزل

این ساعات آخر، بی‌تابه سکینه
داره این وداع و از خیمه می‌بینه

جمعی از شاعران

بدم الحسین (دفتر دوم)

زمینه

تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم

یوسف رحیمی

مسمّط

نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم

رضا حاج‌حسینی

بانوان آسمانی

غزل

همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود

محمود شریفی (کمیل کاشانی)

رباعی

ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره‌اش ز عصمت و عفت نقاب بود

سیدرضا مؤید

باران نور

قصیده

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

علی انسانی

دل سنگ آب شد

غزل

شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره می‌رود از هوش، یک نظر برخیز

غلامرضا شکوهی

سرمه در چشم غزل

غزل