وا اُمّاه

میون خیمه ذکرم شده عبدالله
میون مقتل ذکرت شده وا اُمّاه

از نالۀ تو من فهمیدم
که با عموت حسین هم‌دردی
اما یادت باشه با مادر
وداع نکردی

حالا که دیگه رفتی از آغوشم
به سینه می‌زنم سیاه می‌پوشم، ای نوجوونم
ببر سلام مادرت رو ای ماه
به محضر بابات حسن، عبدالله! آروم جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حال دلم رو تنها رباب می‌دونه
برامون دیگه خیمه مثه زندونه

با تیر حرمله، جا خوش کرد
زخم عمیقی رو دل‌هامون
زخم عمیقی که تا آخر
نمی‌شه درمون

دیگه تو آغوش عموت آزادی
بهشته جایی که الان افتادی، غریب و بی‌بال
اما مواظب خودت باش مادر
وقت هجوم مرکبای لشکر، میون گودال