شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

عزیزِ جونم

پاشو ای عمرم تا جون نداده بابا
جلوی چشمام پرپر نزن رو خاکا

صورت به صورتت می‌ذارم
اما آروم نمی‌شم بابا
تازه جوون من شد پهلوت
شبیه زهرا

کنار پیکر تو من حیرونم
چه‌جور تو رو به خیمه برگردونم؛ عزیز جونم
چه کرده با تو کینۀ این لشکر
نمونده دیگه چیزی از این پیکر؛ عزیز جونم

سبک

آثار سروده شده به این سبک

رضا خورشیدی‌فرد

چه ذوقی داره امشب به دل «اَلرَّحمن»
از این‌که خورشید داره می‌خونه قرآن

رضا خورشیدی‌فرد

ببین اطرافو این دشت پره از نامرد
علمدار من پاشو به خیمه برگرد

رضا خورشیدی‌فرد

پاشو ای عمرم تا جون نداده بابا
جلوی چشمام پرپر نزن رو خاکا

رضا خورشیدی‌فرد

داره می‌باره بارون، بارونی از اشک
میون خیمه، ای وای به دور یک مشک

رضا خورشیدی‌فرد

به روی جسمت داری نشون از این جنگ
هزار تا زخم از شمشیر هزار تا از سنگ

رضا خورشیدی‌فرد

میون خیمه ذکرم شده عبدالله
میون مقتل ذکرت شده وا اُمّاه

رضا خورشیدی‌فرد

به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید

رضا خورشیدی‌فرد

سلام بابای خوبم سلام ای خورشید
تا تو برگشتی برگشت به قلبم امید

رضا خورشیدی‌فرد

کجای دنیاس اینجا که بی‌قرارم
کنار من باش بی‌تو آروم ندارم

رضا خورشیدی‌فرد

می‌باره آتیش از آسمونِ اینجا
بخون دردامو از حال و روزم مولا