وصل و هجران

«یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد»

محرّم، اشک و روضه، شور و هیأت
هوای پر زدن، شوق زيارت
اگر تا کربلا رفتی دل من
مشو راضی به کمتر از شهادت

«تا نینوا، دارم این نوا
جان من یا حسین، قبله‌ام کربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به دريای غمت پيوسته‌ام من
به بال پرچمت دل بسته‌ام من
اسير چشم‌هایت کن دلم را
که از دنیای بی تو خسته‌ام من

نوای کاروانت را شنيدم
دوباره سوی تو با سر دويدم
تمام عمر جا ماندم ولی کاش
به تو امسال ديگر می‌رسیدم

«تا نینوا، دارم این نوا
جان من یا حسین، قبله‌ام کربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگاهی كن به چشم بی‌قرارم
كه بارانی‌تر از ابر بهارم
فقط يک آرزو در سينه مانده
هوای ديدن شش‌گوشه دارم

نسيم آورده با خود نفحۀ ياس
شده چشمان خيسم باغ احساس
چه حالی دارد اين شب‌ها بگيريم
برات کربلا از دست عباس

«تا نینوا، دارم این نوا
جان من یا حسین، قبله‌ام کربلا»