شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کجایید ای شهیدان خدایی

راهی شد قافلۀ عشق و امید
دل من چرا دوباره نرسید؟
به شهادت نرسید هر کسی که
توی زندگی نشد عین شهید

بیا دل من بهتر از گذشته‌ها بندگی کن
با دیدن عکس شهید احساس شرمندگی کن
بیا و کمی هم شبیه شهدا زندگی کن

«کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکباران عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی»

«کجایید ای شهیدان خدایی...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه ندیده‌ها که با دل می‌دیدند
چه نگفته‌ها که با دل شنیدند
ننشستند بی‌تفاوت مثل ما
دویدند و به شهادت رسیدند

فهمیده بودند که باید اینجا باشند اهل سفر
از معبر دنیا باید گذشت با بالِ چشم تر
رزق شهادت می‌گرفتند همه از اشک سحر

«بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانۀ دیگر بگیریم
بیا گم‌کردۀ دیرین خود را
سراغ از لالۀ پرپر بگیریم»

«کجایید ای شهیدان خدایی...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقت رزم اهل دلاوری بودند
با شهامت، همه حیدری بودند
نیمه‌شب اهل مناجات و بُکا
وقت روضه، همه مادری بودند

از غم غربت علی بدجوری دلسوخته بودند
رمز فدایی شدن از فاطمه آموخته بودند
نگاه امید به دعای فاطمه دوخته بودند

«گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش
همه دردم مداوا می‌شد ای کاش»
خدایا به حق اُمُّ الشُّهدا
«شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش»

«کجایید ای شهیدان خدایی...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شده پیدا پرچمی از راه دور
باقی نیست راهی تا قله‌های نور
عصر دلتنگی به آخر رسیده
دمیده طلیعۀ صبح ظهور

ابومهدی و حاج قاسم دارند به دست پرچم نصر
به سوی غزّه در خروشند برای شکست حصر
شهدا از راه می‌رسند با لشکر ولی‌عصر

می‌رسد شب‌های غربت به پایان
مشام کوچه دارد عطر باران
با سپاهی از شهیدان زنده
می‌رسد از راه خون‌خواه شهیدان

«کجایید ای شهیدان خدایی...»