شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یا مُنتَهَی الرَّجایا

آیینه‌ام ولی آه، عمری‌ست پرغبارم
با هر گناهم افتاد، صدها گره به کارم

فرداست روز غبطه، فرداست روز حسرت
یا رب برس به دادم، از وحشت قیامت

با چشم خویش دیدم، بارانِ  رحمتت را
بر روی من نبستی، باب اجابتت را

چشم و دلم به نورت، همواره بوده روشن
یا مُنتَهَی الرَّجایا، یا ذَالعَطاءِ وَ المَنّ

«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باران رحمتت بود، یک عمر جاری اما
با هر گناهِ من شد، بارانی از بلاها

ترسم شوم هلاک از، طوفان این معاصی
یا رب بده مرا از، این مهلکه خلاصی

هم شرمسارم و هم میل گناه دارم
امیدوارم اما، رویی سیاه دارم

یا رب ببین که هستم، از دست خویش خسته
من توبه می‌کنم از، این توبۀ شکسته
 
«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوچک شمرده بودم، هر بار غفلتم را
بسیار دیده بودم، این خرده‌طاعتم را

شرمنده‌ام خدایا، از سِیر و سیرۀ خود
از طاعت قلیل و، جرم کبیرۀ خود

با صد فریب و حیله، سوی گناه رفتم
بیرون شدم ز چاله، در قعر چاه رفتم

بیچاره کرده ما را، اصرار بر گناهان
ای کاش حاصلی داشت، اقرارِ روسیاهان

«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»