آرامگه حضرت زهرا دل ماست

آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
ای زائر عطر گل کجا می‌گردی؟
آرامگه حضرت زهرا دل ماست

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

سیدحسین موحدبلخی

حضرت فاطمه علیهاالسلام

رباعی

فاطمیه

آینه گردانی

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

آرامگه حضرت زهرا دل ماست

طواف

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت!
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

حافظ شیرازی

دل سراپردۀ محبت اوست
دیده آیینه‌دار طلعت اوست...

حافظ شیرازی

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

سعید بیابانکی

شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو

سیدحبیب نظاری

مرگ بر تازیانه‌ها
تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

محمدمهدی سیار

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

میلاد عرفان‌پور

آرامگه حضرت زهرا دل ماست

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت! که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

دل سراپردۀ محبت اوست دیده آیینه‌دار طلعت اوست...

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

شروع قصه با برگشتن تو کجا ما و کجا برگشتن تو

مرگ بر تازیانه‌ها تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت!
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

دل سراپردۀ محبت اوست
دیده آیینه‌دار طلعت اوست...

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو

مرگ بر تازیانه‌ها
تازیانه‌های بی‌امان، به گرده‌های بی‌گناه بردگان

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند