شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آیت بیداری

پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیه‌کاری بود...

خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه
خواب خونین شما آیت بیداری بود

جایتان سبز که با خون خود امضا کردید
پای آن نامه که منشور وفاداری بود

قصه‌ای بیش نبود آنچه سرودید از عشق
لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود

ای شمایان، که خروشانِ کفن‌پوشانید
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود

در رگ ما، که خموشان سیه‌پوشانیم
کاشکی قطره‌ای از خون شما جاری بود