شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

پایان یکی‌ست

خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکی‌ست
خیمه‌گاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکی‌ست

لات و عزی با نقاب دین به میدان آمدند
بت‌شکن‌ها خوب می‌دانند: بت‌گردان یکی‌ست

داعش و تکفیری و وهابی و القاعده
پشت این دستان پیدا، نیت پنهان یکی‌ست

سال‌ها با اسم آزادی، کبوتر کشته‌اند
این جهانِ در ستم آزاد، با زندان یکی‌ست

تن به ذلت هرگز! اما جان به جانان می‌دهیم
در تمام عصرها، رسم جوانمردان یکی‌ست

مرز، چیزی نیست! حتی از زمان هم رد شدند
از نگاه اهل ایمان، بدر و خان‌طومان یکی‌ست

چنگ باید زد به حبل‌الله و از آتش گذشت
عروةالوثقی یکی، پیمان یکی، فرقان یکی‌ست

هر حریمی حرمتی دارد بپرس از محرمان
حرمت آل نبی با حرمت قرآن یکی‌ست

باز «بسم الله مجراها و مرساها» بخوان
موج‌ها بسیار، اما نوح کشتی‌بان یکی‌ست

صالحان، میراث‌داران زمین خواهند شد
این حکایت، فصل‌ها دارد، ولی پایان یکی‌ست