شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تو کوفه پریشون و آواره

 تو کوفه پریشون و آواره
ندارم آقاجون دیگه چاره
چشای من از غصه خونباره
نیا کوفه

از غربت خودم نیست، این اشک و آه و ناله
خونه دلم برای، شش‌ماهه و سه‌ساله

آخه شش‌ماهه، تو قحط آب، چطور طاقت بیاره
اینا بی‌رحمن، نمی‌فهمن، تاب عطش نداره

سبک

آثار سروده شده به این سبک

محمدرضا رضایی

یه عمره که هر روزم عاشوراست
آخه تو دلم ماتمی بر پاست

محمدرضا رضایی

ستار‌ه‌ها سرگرم اشک و آه
که افتاده خورشید تو قتلگاه

محمدرضا رضایی

یه دنیا غمه این شب آخر
تو آسمون چشمای خواهر

محمدرضا رضایی

می‌گه جون من وقف آقامه
حسین همۀ دین و دنیامه

محمدرضا رضایی

دیگه شدم از غصه‌ها لبریز
آخه توی این غربت پاییز

محمدرضا رضایی

یه دریا بلا تو دلم ریختی
توی دلا یک دنیا غم ریختی

محمدرضا رضایی

شدم شهید کربلای تو
مثل علی اکبر فدای تو

محمدرضا رضایی

برای تو بی بال و پر می‌شم
خودم برای تو سپر می‌شم

محمدرضا رضایی

ببین که گرفتار و دلخونم
ببین بی‌پناه و پریشونم

محمدرضا رضایی

دیشب دوباره خوابتو دیدم
تو رؤیا بازم روتو بوسیدم

محمدرضا رضایی

تو خاک بلاخیز این ساحل
یه قافله یاس شکسته دل

محمدرضا رضایی

با این دل غرق غم و دردم
تو کوچه‌های کوفه می‌گردم